چهارشنبه ۹ آبان ۱۴۰۳ / Wednesday 30th October 2024  تماس   آشنایی    مقاله    گفت‌وگو‌    صفحه‌ی نخست‌ 
 
 

چهره بنمای!
با اظهار نظرهایی از: احمد موسوی، مهدی اصلانی، مینو همیلی و...
و گفتگو با ایرج مصداقی


دیر بازی‌ست که دراجتماعات ایرانی حس ناامنی و بیگانگی موج می‌زند. گویا مشکل‌مان از آنجا آغاز گشت که همه چیز را در غربیل قیل و قال و فریاد قرار دادیم تا واژگان بی‌روح، استیلای‌شان را در اجتماعات‌مان جشن بگیرند و تعقل و اندیشه را از صحنه به در کنند.

 

بیاد داریم که در میان دوستان و رفقایمان هر تازه واردی که «رادیکال»تر جلوه می‌کرد و «مرگ» را با غلظت بیشتری تلفظ می‌کرد، چگونه با آغوش باز پذیرایش می‌شدند. در این سالها چه همه آمدند و پس از آنکه با مشایعت ما، به خانه‌هایمان هدایت شدند، در کوتاه زمانی مثل دانه‌ای برف در زمین سوخته‌ی تبعید آب شدند و از نظرها مخفی شدند... و چه ساده قاپ کسانی که حتا سی سال آزگار کار سیاسی، تشکیلاتی کرده‌ بوداند، دزدیده ‌شده است... این سکه البته روی دیگری هم دارد.

 

خلاصه‌ای از یک «داستان کوتاه» و سپس تجربه‌ای را می‌نویسم و آنگاه پرسشی را با شما در میان می‌گذارم:

1ـ فردی در رابطه با تشکیلاتی سرنگونی طلب دستگیر و پس از چند سالی از زندان آزاد می‌شود. در نظامی که اغلب نویسندگان و روزنامه‌گاران قدیمی را پاکسازی و اخراج کرده است، او از اواخر دهه‌ی شصت «فعالیت مطبوعاتی»اش را شروع می‌کند و در مدت کوتاهی تا مرحله‌ی سردبیری و صاحب امتیازی پیش می‌رود.

در این قسمت از داستان «راوی» به سراغ یکی از روزنامه‌نگاران قدیمی می‌رود تا سناریوی زندانی سیاسی و فعالیت رسانه‌ای را در دهه‌ی شصت از زبان او بشنود. روزنامه‌نگار، پرسش‌کننده را به خرفتی و کودنی متهم می‌کند و به او می‌گوید: حافظه‌ی تاریخی ندارد و حسابی از مرحله پرت است.

شخصیت فرضی این داستان پس از «فعالیت مطبوعاتی» تصمیم می‌گیرد وارد دنیای تجارت شود. او با پشتوانه‌ای که دارد پلکان ترقی را دو تا ـ دو تا طی می‌کند، تا اینکه در یک غروب دل گرفته‌ی پائیز معدنی خریداری می‌کند! و بعد کارخانه‌ای تأسیس کرده و چندی بعد کارگاهی دیگر. اوضاع که بر وفق مراد می‌شود، ایده‌ی «توسعه‌ی پایدار» آرامش و راحت او را سلب می‌کند. از این روی نامه‌نگاری و مکاتبه با شرکت‌های خارجی را با رایزنی پشتیبانانش شروع می‌کند. پس از دریافت اولین دعوتنامه‌ی تجاری، به قبله‌ی دوم ام‌القرای اسلامی، لندن وارد می‌شود. چهارـ پنج ماه که می‌ماند و کارها راست و ریست می‌کند، می‌بیند آب رودخانه‌ی تیمز برای او گواراتر از آب سد لتیان است. این است که تصمیم به ماندن می‌گیرد.

شخصیت مرموز و افسانه‌ای این داستان، از آن پس سفره‌ی مارگیری‌اش را در چند اجتماع ایرانی پهن می‌کند و برای خود سابقه می‌تراشد. از آنجا که همیشه تعدادی هستند که زود ذوق زده و غیرتی می‌شوند، با دخالت آنها یکی ـ دو نهاد ایرانی هم برای رفع خستگی به او تأییدیه می‌دهند... و خلاصه چیزی نمی‌گذرد که یک «پناهنده‌ی سیاسی» دیگر به جمع پناهندگان سیاسی ایرانی اضافه می‌شود! 

*       *       *

 

2ـ کلاس‌های ایدئولوژی که رژیم اسلامی در داخل زندانها برپا کرده بود، ادامه‌اش را در خارج از زندان می‌گیرد. تعداد بی‌شماری از زندانیان سیاسی (و اغلبِ فعالان اتحاد مبارزان) در آنها شرکت کرده‌اند. چه تعداد؟ هنوز نمی‌دانیم. این کلاس‌ها تا کی ادامه داشته، موضوع درسی، و از همه مهمتر محمل تشکیل آن‌ها چه بوده، همچنان بر ما پوشیده است.

 

پس از گفتگوی حضوری با دو زن زندانی سیاسی (سابق) و یک گفتگوی تلفنی با فردی دیگر، دری برایم گشوده می‌شود که سالها قفل آهنی بر آن خورده بود. در سالهای گذشته هر بار که از دوستان و رفقای زندانی راجع به کلاس‌های ایدئولوژی در خارج از زندانهای جمهوری اسلامی سؤال کرده بودم، اغلب نسبت به آن اظهار بی‌اطلاعی می‌کردند، و یا سکوت معنی‌دار انگشت شمارانی، مرا بر آن می‌داشت که آنها نمی‌خواهند با وارد شدن در آن گرداب دامن‌شان را «آلوده» سازند.

حال پس از سالها این در برایم گشوه می‌شود و تعدادی اسم (و البته خاطراتی گنگ، مبهم و گاهی متناقض) برایم گفته می‌شود. در میان اسم‌ها به نامی برمی‌خورم که در خارج از کشور سکونت دارد.

باید توضیح دهم که شرکت یا عدم شرکت زندانی سیاسی در این کلاس‌ها مورد توجه این نوشته نیست و باید در جای دیگری به آن پرداخت. امّا اگر فردی که در کلاس‌ها مزبور شرکت کرده باشد، همه‌گاه در نوشته‌ها و حضور محدود اجتماعی‌اش به تخطئه‌ی و تحریف تاریخ زندان و زندانیان سیاسی نشسته باشد، چه نامی می‌توان بر آن نهاد؟ حتماً نخواهیم گفت که به «لجن کشیدن» آدمها، تحریف تاریخ و دوباره سازی آن ربطی به آزادی بیان و مقوله‌ی حقوق بشر دارد!

اینجاست که با توجه به مقدمه اول و دوم، پرسشی را با شما در میان می‌گذارم:

 

نزدیک به نیمی از زندانیان سیاسی (سابق) که در خارج از ایران زندگی می‌کنند، تاکنون نه حضور اجتماعی داشته‌اند و نه تجربه‌ی زندان خود را در اجتماعات ایرانی بازگو کرده‌اند... چرا؟ چرا این جمعیت سر در لاک سکوت فرو برده است؟

ذهنیت‌های رایج تنها می‌تواند پاسخگوی بخش کوچکی از این عارضه‌ی اجتماعی در جامعه‌ی ایرانی خارج کشور باشد.  

 

*       *       *

دو پرسش (که مربوط به کلاس‌های ایدئولوژی در خارج از زندان است) برای تعدادی از دوستان و رفقای زندانی سیاسی (سابق) ارسال می‌کنم تا نظرشان را در آن باره جویا شوم:

1ـ در دوره‌ی «اصلاحات» در زندان‌های جمهوری اسلامی (66 ـ64) کلاس‌های ایدئولوژی برای زندانیان سیاسی دایر شده بود. موضوع این کلاس‌ها چه بود و چه تعدادی در آن شرکت می‌کردند؟ آیا شرکت زندانیان سیاسی در آنها «اجباری» و یا «اختیاری» بود؟

2ـ طبق اطلاعات موثق این کلاس‌ها در خارج از زندان هم تا مدتی دایر بوده است. در این باره چه می‌دانید؟ آیا از موضوع این کلاس‌ها و اشخاصی که در آن شرکت می‌کردند، اطلاعی دارید؟

به فاصله‌ی چند روز سه پیام شفاهی با این مضمون دریافت می‌کنم: هیچگونه اطلاعی از کلاس‌های ایدئولوژی در خارج از زندانهای جمهوری اسلامی ندارم...

 

اظهار نظرهای کتبی دوستان را در زیر ملاحظه می‌کنید:

 

احمد موسوی

1ـ من در تاریخ فوق در زندان شهرستان ( انزلی و رشت) بوده ام و از وجود چنین کلاس هائی خبر ندارم. حداقل در بندی که من بوده ام وجود نداشته است.

2ـ در این مورد هم اطلاعی ندارم.

                                                

*       *       *

 

مهدی اصلانی

در ارتباط با 2سئوال طرح شده ازجانب شما ، به حد بضاعت خود و-البته- حافظه هنوز له نشده ام

یادآور میشوم ،که من در تابستان 1364شمسی از قرنطینه زندان اوین-بند آسایشگاه-به بند عمومی

یعنی  آموزشگاه سالن 3،که آن زمان اختصاص به زندانیان نماز نخوان چپ داشت منتقل شدم.

این دوران مصادف بود با برکناری لاجوردی ازدادستانی وزندان اوین.همچنین برکناری حاج داوودرحمانی از زندان قزل حصار.که شما آن را "دوره‌ی اصلاحات" خوانده اید.که ادامه آن تا1366نمیتواند چندان دقیق باشد وبه 1366نرسید که آمد ورفت میثم" دولت مستعجل بود ".رفتن لاجوردی ازاوین وحاج داوود ازقزل یعنی یتیم شدن توابین و...که خوب میدانید.لذا ایجاد کلاس های ایدئولوژیک دراین دوران!!حداقل درجایی که من قرار داشتم بی معنا می باشد.ازاین روپاسخ به بخش دوم سئوال اول شما"اجباری یا اختیاری بودن شرکت...وموضوع کلاس ها...."

منتفی است. ظاهرا سقف اعلام شده از طرف شما را رعایت نکرده ام.اما برای اول روشن شدن خودم و دوم سرسری نگرفتن سئوال شما که میدانم اهل کار جدی درموردزندان هستید، ناگزیر به این درازگویی شدم.با توضیحات فوق شما میتوانید چهار سطر زیر را پاسخ سئوال اول قلمداد کنید.

و گفته باشم اینرا که شما مختارید برای کارتان هرمقدار از توضیحات مرااضافه میدانید حذف کنید

۱- دردوران مورد اشاره شما1366-1364درزندان ها وبندهایی که من در آن قرار داشتم،به (ترتیب1364اوین1365تا1366قزل حصار وگوهردشت ) از تشکیل کلاس های ایدئولوژیک در زندان بی خبرم.

در این دوران به تعبیر شما "اصلاحات"وبرکناری لاجوردی وحاج داوود رحمانی از اداره زندان ها برچیدن اجبارها وبساط توابین دردستور بود ونه عکس آن.

۲- نمیدانم "طبق اطلاعات موثق" تان را ازکجا آورده اید.ظاهرا میبایست منابع موثق شما زندانیان باشند.که منهم بخشی از آن مجموعه بوده ام.تااین لحظه من از وجود تشکیل کلاس دردوران مورد اشاره شما66-64 بی خبربودم.

(آن هم خارج اززندان)به باور من در درستی و صحت "تشکیل کلاس در بیرون سال66-64" باید تردیدداشت.

اگر دوران مورداشاره شما1362-1361بود.میگفتم من دوران جنون وجنایت را زندان نبودم اما هرچیز درآن دوران امکانپذیر بود.

 

*       *       *

 

مینو همیلی

۱- من در ۳ زندان سنندج، قم و اصفهان و در فواصل اردیبهشت ۶۰ تا ۶۴ زندان بودم .

پس از ماهها بلاتکلیفی به ۷ سال زندان در تبعید محکوم شدم و به همراه ۶ نفر دیگر برای بهره جویی از" امکانات فرهنگی " و " ارشاد شدن "  به زندان قم تبعید شدیم .

در زندان قم  کلاسهای مختلف  ایدئولوژی ( ویدیو و زنده ) ازمکارم یا ها ئری شیرازی ،دستغیب ،قرائتی  و.. وجود داشت اما به دلیل عدم شرکت دقیقا موضوع آنها را نمیدانم ، تا آنجا که حافظه ام یاری میکند بقیه زندانیانی هم که با من تبعید شده بودند شرکت نکردند ، زندانیان زندان قم که همگی مجاهد بودند با اینکه ظاهرا نبریده بودند  در کلاسها شرکت میکردند.

به دلیل عدم بهره برداری از امکانات ''اصلاحات '' زندان قم و به دلیل آشوب در زندان ( برپایی روز زن به صورت اجرای تاترو خواندن سرود ) و تاثیر آن بر دیگران ما ۷ نفر را به  شهرهای همدان ،کرمانشاه و اصفهان تبعید کردند ، من و یک همبندی رابه زندان اصفهان  فرستادند . در زندان اصفهان بازار برپایی کلاسهای ایدئولوژی داغ بود و در مکانی به نام ''مدرسه " دائر میشدند و "مدیر'' آن پاسداری بود به نام دانش . شبیه همان کلاسهای ویدیوی و زنده درزندان قم ، رفتن به این کلاسها اجباری بود از این نظر که شرکت نکردن مساوی بود با رفتن در صف سرموضعی ها  و بالطبع زندانی به خاطر آن تنبیه میشد از قطع ملاقات گرفته تا انفرادی و شکنجه بدنی .

در این کلاسها  توابین و منفعلین ( کسانی که وانمود میکردند نه سرموضع مانده اند و نه تواب شده اند) شرکت می کردند تعداد شرکت کنندگان چندین برابر ما بود . البته این آمار بسته به شرایط مختلف متغیر بود . زمانیکه اعدامها و هار شدن رژیم به اوج میرسد  این آمار بالا میرفت.

در کنار این کلاسها ، بردن زندانیها به تکیه شهدا ،مراسم آشورا تاسوعا ،نماز جمعه ، پخش مکرر فیلم بایکوت محسن مخملباف در ''مدرسه '' و سینما بردن برای دیدن فیلم توبه نصوح همین فیلمساز جز کارهای "اصلاحی " و در جهت تواب سازی بود ،که من به خاطر شرکت نکردن انفردی رفتم و شلاق خوردم.

۲- شنیدم اما در این مورد من اطلاعات دقیق ندارم .

 

*       *       *

 

زندانی سیاسی سابق (امضاء محفوظ)

1ـ تعدادی از کسانی که تجربه‌ی «قبر» را داشته و در «واحد» مصاحبه کرده بودند، در این کلاس‌ها شرکت می‌کردند. از آنجا که موضوع‌های کلاس‌ها ایدئولوژی اسلامی بود، اغلب بچه‌های طیف چپ در آنها شرکت می‌کردند. شرکت در این کلاس‌ها اجباری نبود.

 

موضوع کلاس‌ها ایدئولوژی اسلامی بود. تا جایی که می‌دانم محل این کلاس‌ها در خارج از زندان، خیابان شریعتی، حوالی سه راه زندان بود. از کسانی که در این کلاس‌ها شرکت می‌کردند، این اسم‌ها را به یاد می‌آورم: ظهره‌ی کاشانی، کیانوش اعتماد، هما کلهر، افسانه‌ی سلطانی.

 

*       *       *

ملاحظه می‌کنید که اظهار نظرهای بالا (به استثنای یک مورد) راه به جایی نمی‌برد و نوری بر تاریکی‌ها نمی‌تاباند. از طرف دیگر دو زن سیاسی (سابق) و فردی که پاسخ کتبی مرقوم داشته‌اند، حاضر نیستند نه نامی از ایشان برده شود، نه در انظار عمومی ظاهر شوند و نه درگفتگویی ضبط شده حضور داشته باشند. از این روی در فاصله‌ی دو روز با تنی چند از دوستان و رفقا در کشورهای اروپایی (و یک مورد در کانادا) تماس می‌گیرم تا نسبت یه یافته‌هایم گفتگویی با آنها داشته باشم. امّا همه‌ی درها را بسته می‌بینم، و حتا در یک مورد، دوستی وانمود به بسته بودن آن می‌کند.

این است که بهترین انتخابم را در انتها برمی‌گزینم و پرسش‌هایم را با ایرج مصداقی در میان می‌گذارم.

در این گفتگو بر مواردی انگشت گذاشته می‌شود که هیچ انسان آزاد اندیشی (فارغ از هر اندیشه سیاسی) نمی‌تواند از کنار آن بی‌تفاوت عبور کند.

این گفتگو تلفنی بوده و بر روی نوار ضبط شده است.

 

 

ایرج مصداقی

* ایرج مصداقی عزیز، باز هم یکی دیگر از موضوع‌های زندان سیاسی در نظام جمهوری اسلامی، که این موضوع از نظرها دور مانده است: کلاس‌های ایدئولوژی در داخل و خارج از زندانهای ج. ا. تا به حال تعداد معینی از زندانیان سیاسی (سابق) اشاراتی به این کلاس‌ها در داخل زندان داشته‌اند، امّا شناخت و بررسی این کلاس‌ها در خارج از زندان مورد توجه قرار نگرفته است. اول از همه خواهش می‌کنم به‌طور خلاصه بگویید که آیا با این مسئله آشنایی دارید یا خیر؟

ـ من به طور ضمنی در این باره شنیده‌ام و در جریان مواردی از این کلاس‌ها هستم. یعنی اطلاعات محدودی نسبت به آن دارم.

* بسیار خوب، با همین اظهار نظر ما می‌توانیم به بخشی از این مسئله بپردازیم: بنا به ماهیت نظام اسلامی، تشکیل کلاس‌های ایدئولوژی در داخل زندان قابل درک است. حتا اگر شرکت زندانیان سیاسی در آنها «اجباری» نبوده باشد. امّا تشکیل این کلاس‌ها در خارج از زندان چه هدفی را دنبال می‌کرده؟

ـ به هر صورت آنها می‌خواستند جریان توابها در خارج از زندان هم ادامه پیدا کند. به طبع این کلاس‌ها می‌توانست تداوم دهنده آن باشد و در واقع آنها می‌خواستند زندانیان را در بیرون از زندان در کنترل خودشان داشته باشند. و یا از طرف دیگر نشان دهند که زندانی در زمانی که آزاد هم هست در این کلاس‌ها شرکت کرده و با رژیم همراهی می‌کند.

* طبق اطلاعات محدود من کلاس‌های ایدئولوژی در خارج از زندان از اواخر سال 66 (شمسی) تشکیل شده، محل آن حوالی سه راه زندان، خیابان شریعتی بوده و جمع کثیری از زندانیان سیاسی درآنها شرکت می‌کردند. طبق اطلاعات شما موضوع‌های درسی این کلاس‌ها چه بوده (و با این‌که اشاره کردید) واقعاً اهداف میان مدت و دراز مدت این کلاس‌ها چه بوده؟ به اهداف کوتاه مدت اشاره نمی‌کنم، چرا که شرکت زندانیان سیاسی در آن کلاس‌ها این هدف را برآورده کرده است.

ـ در رابطه با کم و کیف این کلاس‌ها و یا تعداد شرکت‌کنندگان در آنها من اطلاعات خاصی ندارم. چون من در آن موقع در زندان بودم. امّا تا جایی که می‌دانم این کلاس‌ها باید در ارتباط با زنان زندانی بوده باشد. چون من از زندانیان مرد نشنیدم که کسی در این کلاس‌ها شرکت کرده باشد و حتا در بندهایی که من بودم هم کسی در کلاس‌های داخل زندان شرکت نمی‌کرد. امّا هدف رژیم از تشکیل این کلاس‌ها در دراز مدت چه بوده، به نظر من رژیم می‌توانست از کسانی که در این کلاس‌ها شرکت کرده‌اند به انحاء مختلف در پروژه‌هاش استفاده کند. به طبع این کلاس‌ها در داخل زندان منافعی برای رژیم داشته که مبادرت به تشکیل آنها در خارج از زندان می‌کند.

* به این قسمت آخر اظهار نظرتان دوباره برمی‌گردم. امّا برای گرد کردن موضوع؛ از کسانی که در این کلاس‌ها شرکت کرده‌اند، تعدادی را نام می‌برم و از شما می‌خواهم پس از صحت و سقم این اسامی، اگر نامی دارید به لیست من اضافه کنید: افسانه‌ی سلطانی، کیانوش اعتماد، منصوره‌ی پ (گفته شده ایشان در ایران حضور اجتماعی ندارد) ظهره‌ی کاشانی، معصومه‌ی ش (ایشان هم ظاهراً حضور اجتماعی ندارد) هما کلهر، نیلوفر وحدت و نام یک زندانی سیاسی (سابق) که در خارج از کشور زندگی می‌کند.

ـ من اسم‌های بیشتری را نشنیدم. ولیکن اسم‌هایی که من شنیدم بیشتر کسانی بودند که در «قبر»ها بودند و یا زندانیانی که متعلق به «اتحاد مبارزان کمونیست» بودند. اینها بر اثر فشارهایی که در قبرها و «قیامت» به آنها وارد شده بود، در داخل زندان به خدمت رژیم درآمدند و این مسئله تا بیرون از زندان هم ادامه پیدا کرد. همان‌طور که گفتم من بیشتر از اسامی‌ای که شما نام بردید، نمی‌دانم.

* سؤالی را در اینجا مطرح می‌کنم که ربط مستقیمی به گفتگویمان ندارد، امّا ممکن است خوانندگانی این سؤال برایشان مطرح شود: ایرج مصداقی این اطلاعات را از کجا کسب کرده؟

ـ به هر حال من با زندانیان سیاسی زیادی در تماس بوده‌ام. همچنین همسر من زندانی سیاسی بوده و با برخی از این افراد در زندان بوده. همان‌طور که گفتم اطلاعات من در این زمینه از روی شنیده‌هایم از افراد مختلف است.

* ادامه‌ی گفتگویمان را پی‌ می‌گیریم. با این فرق که از داده‌های کلاسیک (بخوانیم ایدئولوژیک) نسبت به عملکرد رژیم و راهکارهایش در شکستن زندانیان سیاسی و بهره‌برداری از آنها قدمی فراتر رویم. منتها با یک مقدمه‌ی کوتاه: از بدو به قدرت رسیدن حکومت اسلامی در ایران، سازمانهای سیاسی موسوم به راست، مشخصاً حزب توده‌ی ایران و پس از آن سازمان اکثریت تمام توش و توان تشکیلاتی خود را در مستحکم کردن پایه‌های این حکومت به کار گرفتند. حتا در سالهای سیاه شصت تا شصت و دو این دو تشکیلات در سرکوب و فتوای سرکوب مخالفین نظام اسلامی (بخوانیم ضد انقلاب) گوی سبقت را از حاکمان اسلامی ربوده بودند. تا اینکه بالاخره خیاط هم به کوزه افتاد. این واقعیت تاریخی را نباید از خاطر برد. امّا اگر بخواهیم ساز و کارهای نظام زندان سیاسی، پروژه‌ی تواب‌سازی و به یک معنا ماهیت ایدئولوژیک این نظام را در این چهارچوب محدود و خلاصه کنیم، یا فردی ناآگاه هستیم و یا مغرض.

این از مقدمه‌ی من، امّا پرسش‌ام از شما، که همانا استفاده‌ی رژیم اززندانیان سیاسی در داخل و مشخصاً در خارج از زندان بوده است. طبق اطلاعات محدود من تعدادی از زندانیان سیاسی که اتفاقاً کارنامه‌ی نسبتاً خوبی هم در زندان داشته‌اند (یعنی جزو زندانیان مقاوم محسوب می‌شدند) در خارج از زندان به خدمت جمهوری‌اسلامی درآمده‌اند. چون پرسش‌ام طولانی شده، از اینجا به بعد را به شما واگذار می‌کنم و اطلاعات شما را در این زمینه می‌شنوم.

ـ همان‌طور که گفتید، جریان‌های راستی که شما مطرح کردید، ما نمی‌توانیم آنها را در زمره‌ی توابین محسوب کنیم. چرا که آنها از ابتدا به خدمت رژیم درآمده بودند. در صورتی‌که اغلب توابین در دوره‌ای خاص در زندان بر اثر فشارها به خدمت رژیم درآمدند (البته کسانی هم بدون این‌که فشاری را متحمل شوند، تواب شده و به همکاری با رژیم پرداختند). امّا موضوعی که شما به آن اشاره کردید، حقیقت دارد. اتفاقاً رژیم هم به دنبال این بود که زندانیانی را که دوره‌ی خوبی داشتند، با ترفندهای مختلف در بیرون از زندان به دام بیاندازد و از آنها استفاده کند. دلیل این مسئله هم تا حدودی ساده است. چون تواب‌ها چهره‌های شناخته شده‌ای برای زندانیان هستند. به همین دلیل آنها نمی‌توانند گزینه‌های خوبی برای اهداف رژیم در خارج از زندان باشند.

بنابراین توجه رژیم به روی زندانیان مقاوم، و کسانی که چهره‌های مطلوبی در زندان داشتند، جلب می‌شود. یعنی اگر رژیم بتواند اینها را در بیرون از زندان به خدمت در بیاورد، می‌تواند از آنها استفاده‌ی مطلوبی ببرد...

* لطفاً ادعایتان را با مثال همراه کنید.

ـ نمونه‌های مشخص را شما شاید شنیده یا دیده باشید، یعنی در خارج از کشور و یا در ایران. مثلاً من فکر نمی‌کنم ماجرای «انوش» را...

* در کشور هلند.

ـ بله در کشور هلند، که آن فرد چهره‌ی مثبتی داشت، خیلی‌ها به خانه‌ی او مراجعه می‌کردند و او مکالماتش را با آنها ضبط می‌کرد و به سفارت [رژیم] می‌داد. که البته او بعدها در «واقعه‌ای» در راه آلمان و هلند کشته شد و پس از آن پی‌بردند که او چه کاره بوده و چه می‌کرده. نکته‌ی مهم این است که همان موقع برادر ایشان را (که اتفاقاً از زندانیان مقاوم هم بود) دولت جمهوری اسلامی به عنوان عامل خودش به خدمت در آورد و به هلند فرستاد تا این فرد به عنوان پناهنده‌ی سیاسی تقاضای پناهندگی دهد. هدف رژیم از فرستادن این فرد به هلند این بود که پی ببرد چقدر از اطلاعات لو رفته و ضمناً مسئله برادرش را او دنبال کند. این مواردی که من اشاره می‌کنم اتهام نیست، بلکه اعترافات خود این شخص است که همان موقع در روزنامه‌های هلند برای روزهای متمادی چاپ و منتشر می‌شد. متأسفانه اپوزسیون ایران به این مسئله نپرداخت، شاید به خاطر این‌که منافع گروهی‌شان ایجاب می‌کرد و یا هر چیز دیگر، که این مسئله مسکوت گذاشته شد...

* در همین رابطه به داخل ایران هم اشاره‌ای داشته باشید.

ـ در داخل ایران هم اتفاقاً همین‌طور بوده. یعنی رژیم همیشه سعی می‌کرده از زندانیانی که سابقه‌ی نسبتاً مثبتی داشتند، و یا سابقه‌ی منفی‌ای نداشتند، برای پیشبرد اهدافش استفاده کند. اگر یادتان باشد در رابطه با داستان کشیش‌ها، که رژیم چند زندانی سیاسی سابق را آورد تا آنها اعتراف به قتل کشیش‌ها کنند و آن قتل را به مجاهدین منتسب کنند، اتفاقاً آنها از عوامل وزارت اطلاعات بودند. به ویژه دو نفر از آنها، یعنی «فرحناز انامی» و «مریم شهبازی»...

* که آنها جزو زندانیان مقاوم بودند.

ـ در زندان لااقل جزو توابین نبودند و چهره‌ی مثبتی داشتند. منتها آنها در بیرون از زندان به خدمت رژیم درآمده بودند. حتا من از نزدیک با هر دو اینها در ایران برخورد داشتم. که اتفاقاً در همان برخورد اول متوجه شدم که آنها از مزدوران رژیم هستند. بنابر این موضوعی که باید توجه داشته باشیم این است که رژیم‌ها و سیستم‌های اطلاعاتی و امنیتی آنها از طریق این افراد است که می‌توانند اعتماد جلب کنند و بعد از آن ضربه وارد کنند. اتفاقاً این افراد از موضع چپ و رادیکال، و با شعارهای چپ و رادیکال می‌توانند در میان اپوزسیون نفوذ کنند و خط اطلاعاتی‌شان را به پیش ببرند. کما اینکه من یادم هست که در داخل ایران همین آدمها چپ‌ترین شعارها را می‌دادند و چپ‌ترین برخوردها را داشتند، و از همه هم بیشتر بی‌گدار به آب می‌زدند. متأسفانه گاهی در خارج کشور بسیار ساده‌انگارانه مطرح می‌شود که مثلاً فلان تواب آمده و می‌خواهد در میان چپ‌ها و نیروهای رادیکال نفوذ کند، که به نظر من از این طریق رژیم نمی‌تواند در میان این نیروها نفوذ کند. البته من نمی‌گویم که این موضوع‌ها نباید مطرح شود و بایستی نسبت به آنها سکوت کرد. بلکه می‌گویم نباید ذهنیت داشته باشیم و نباید این قدر ساده باشیم و فکر کنیم که رژیم جمهوری اسلامی از طریق یک تواب شناخته شده و پیشانی سفید می‌خواهد خط اطلاعاتی ـ امنیتی‌اش را در میان اپوزسیون پیش ببرد...

* لطفاً اظهار نظرتان را جمع‌بندی کنید.

ـ من فکر می‌کنم ضرباتی اگر بخواهد به اپوزسیون وارد شود، نه از طریق توابین شناخته شده، بلکه از طرف کسانی است که در گذشته چهره‌ی مثبتی داشته‌اند و امروز با چهره‌ای ظاهرالصلاح در جمع‌های اپوزسیون ظاهر می‌شوند. کسانی که به خدمت رژیم درآمده‌اند و خط رژیم را به پیش برده‌اند، کسانی که در گذشته ضربه زده‌اند، و در آینده هم ضربه خواهند زد.

* این قسمت بسیار مهم را به نوعی جمع‌بندی کنیم: طبق آمار و ارقام و مواردی که تاکنون در رسانه‌های مختلف بیرونی شده، اغلب موارد جاسوسی در میان اپوزسیون ایرانی در پوشش چپ و رادیکال بوده، از مورد هلند بگیریم (که من در سال 99 میلادی مطلبی در این باره نوشتم که متأسفانه اغلب نیروهای طیف چپ از کنار آن به سادگی گذشتند) تا مواردی که در آلمان، فرانسه و سوئد شاهد آن بوده‌ایم. سؤالی که برای من مطرح می‌شد این است ایرج جان: چرا اغلب نیروهای اپوزسیون این واقعیت دریده را خیره‌سرانه نفی می‌کنند؟

ـ به نظر من یکی از مشکلات بزرگ جامعه‌ی ما این است که نمی‌خواهیم با واقعیت روبرو شویم، خصوصاً اگر آن واقعیت با منافع ما در تعارض باشد. همان‌طور که گفتم رژیم‌هایی نظیر رژیم ایران برای نفوذ و رخنه در میان نیروهای اپوزسیون با شعارهای رادیکال وارد می‌شوند و خط‌شان را به پیش می‌برند. متأسفانه اپوزسیون ما هم متأثر از این واقعیت تلخ است و نمی‌خواهد با واقعیت‌ها روبرو شود.

* می‌خواهم موضوع دیگری را هم به این قسمت از گفتگویمان اضافه کنم. از سالها قبل رژیم جمهوری اسلامی پروژه‌ی دیگری را در دستور کار قرار داده به نام پروژه‌ی «حقوق بشر»، که در این رابطه چه همه نهادها و سازمانهایی به همین نام در داخل و حتا در خارج از کشور تأسیس کرده است. متأسفانه در این راه، رژیم اسلامی همکاری برخی از زندانیان سیاسی سابق (که اتفاقاً زندانیان خوشنام و مقاومی هم در میان آنها هستند) را جلب کرده است. این مسئله هم از دید و نظر اپوزسیون آزادیخواه و دموکرات ایرانی دور مانده است. اظهار نظر شما را در این باره می‌شنوم.

ـ رژیم جمهوری اسلامی که بعد از جنگ هشت ساله تلاش گسترد‌ه‌ای را برای راهیابی به مجامع بین‌المللی شروع کرده بود با مشکلی در این مجامع روبرو بود به نام مسئله نقض حقوق بشر. از این رو از آن برهه به بعد سازمانها و نهادهای ظاهرالصلاحی را تأسیس کرد تا هم نشان دهد که در ایران نهادهای مدافع حقوق بشر وجود دارد و هم از طریق آن نهادها، اخبار و اطلاعاتی که در ارتباط با نقض حقوق بشر در ایران مطرح می‌شود را به زیر سؤال ببرد. اتفاقاً دراولین اقدام، رژِیم به تأسیس سازمان «دفاع از قربانیان خشونت» اقدام کرد...

* دقیقاً همین طور است.

ـ و می‌بینیم که چه اسم مثبتی برای آن انتخاب کرده، هرچند خودش یکی از خشن‌ترین رژیم‌های تاریخ معاصر است...

* چه کسانی از ابتدا با این نهاد همکار کردند؟

ـ در این مورد تعدادی از توابین زندان و کسانی که در شکنجه دست داشتند با این پروژه همراه شدند. نمونه‌اش «عباس ملکان ‌زاده»، که در شعبه‌ای که خود من بازجویی می‌شدم او حضور داشت. دیگری «سعید نشاط» تواب اوین بود که رژیم از طریق او به مجامع بین‌المللی می‌آمد، که متأسفانه رتبه‌ی مشورتی سازمان ملل را هم برای این سازمان دست ساز رژیم قایل شدند. متأسفانه موضوعی که اپوزسیون ایرانی از آن غافل مانده، به خصوص به خاطر دیدگاههای سیاسی و ایدئولوژیک‌شان، ندیدن این نوع توابین و کارکرد آنها در خارج از کشور است. این تلاش‌ها و پروژ‌ه‌های رژیم در خارج از کشور در ارتباط با سازمانهای بین‌المللی، که دودش به چشم همه می‌رود، از چشم نیروهای اپوزسیون دور مانده است. همان‌طور که گفتم توابان جدید رژیم به راحتی از کشور خارج می‌شوند، درمجامع بین‌المللی شرکت می‌کنند...

* و راحت هم برمی‌گردند.

و راحت هم برمی‌گردند. خدمت شما عرض کنم که در اغلب «کارگاههای حقوق بشر» درسطح آسیا و آسیای میانه، هند، نپال و جاهای دیگر این توابین سابق هستند که گردانندگان آن هستند، حتا اینها “NGO”هایی را از طریق «خانه‌ی فرهنگ و توسعه‌ی پایدار» و شخص سعید نشاط در ایران اداره می‌کنند. همان‌طور که اشاره کردم شما در «افشاگری‌ها»ی خارج کشور با این موارد هرگز برخورد نمی‌کنید. امّا در عوض دهها مقاله و سخنرانی راجع به «زیبا معمار نوبری» به روی نِت می‌رود و او را عمده می‌کنند. در صورتی که او فرد بیمار و مریضی است که همیشه در تلاش بوده تا خودش را به نحوی مطرح کند. او توابی بوده که در گذشته هم می‌خواسته خودش را هر طور شده مطرح کند و اصولاً هم امروز خطری برای ما ندارد، چرا که خطر اصلی در جایی دیگر است.

* حالا که در این محدوده هستیم اشاره‌ی خیلی مختصری هم به «سازمان نجات» داشته باشید.

ـ بله، یکی دیگر از نهادهایی که رژیم در داخل ایران درست کرده، انجمن یا سازمان نجات هست. ناگفته نگذارم که عده‌ای خوشحال هستند که اینها می‌خواهند مجاهدین مستقر در عراق را نجات دهند، یعنی آنهایی که در دست مجاهدین اسیر هستند. امّا همه‌ی داستان که به این سادگی‌ها نیست؛ افراد این سازمان به ژنو می‌آیند و در شورای حقوق بشر شرکت می‌کنند...

* این افراد چه پیشه‌ی سیاسی دارند؟

ـ اغلب اینها کسانی هستند که برای انجام عملیات به داخل کشور رفته‌اند...

* می‌توانی به اسمهایی اشاره کنی؟

مثلاً «آرش ضامنی‌پور»، یا فردی به نام «مرجان ملک صیدآبادی»، که به تازگی در کشور هلند تقاضای پناهندگی داده است. اسمهای زیادی همانند «مهران...» ... (مکث) که نام فامیلش را الان فراموش کرده‌ام. باید توجه داشته باشیم که این افراد در نرم‌های معمول رژیم اسلامی اگر نگوییم اعدام، به مجازاتهای سنگینی محکوم می‌شوند. امّا همان‌طور که گفتم بسیاری از اینها راحت به خارج کشور می‌آیند. شما توجه کنید فردی مثل آرش ضامنی‌پور دست‌اش را در عملیات داده و دست مصنوعی دارد. امّا اپوزسیون ایرانی که قرار نیست به این مسایل توجه کند، چون به «رقیب» می‌زنند و...

* این پروژه‌ی رژیم، چه هدف و پیامی را دنبال می‌کند؟

ـ پیام اصلی این است که در نظام جمهوری اسلامی این میزان از مدارا هست که مخالفین و حتا کسانی که به مبارزه‌ی مسلحانه روی آورده‌اند، تحمل می‌شوند. حتا این افراد می‌توانند به خارج آمده و علیه نقض حقوق بشر سخنرانی کنند و آزادانه به ایران برگردند. این پیام پیش از آنکه متوجه ایرانیان داخل و خارج باشد، متوجه دولتها و کشورهای خارجی است. این فعالیت‌ها عموماً کارت‌های رژیم برای بازی مذاکرات با کشورهای غربی‌ست.

* بله ایرج عزیز، سالهاست با توپ‌هایی که به زمین اپوزسیون ایرانی انداخته می‌شود، شاهد بازی‌های خسته‌کننده‌ای در خارج کشور هستیم. به هر حال از وقتی که به من دادی بی‌نهایت متشکرم.

ـ خیلی ممنون از شما.     

  *       *       *

«13 دسامبر 2006»   

 


پوشه‌های خاک خورده (۱۱)
انسانهایی که رنج‌ها کشیدند


پوشه‌های خاک خورده (۱۰)
انهدام یک تشکیلات سیاسی؛ سکوت جامعهٔ ایرانی


ما اجازه نداریم دوباره اشتباه کنیم
سخنی با رسانه‌ها و فعالان رسانه‌ای


مروری بر زندگی اجتماعی‌مان در سه دههٔ تبعید
گفت‌وگو با مسعود افتخاری


پوشه‌های خاک‌ خورده (۸)
نشریه‌ای که منتشر نشد؛ شرط غیراخلاقی‌ای که گذاشته شد


پوشه‌های خاک خورده (۷)
تلاش‌هایی که به بن‌بست می‌خورند؛ گفت‌وگوهایی که می‌میرند


پوشه‌های خاک خورده (۶)
اضطراب از حضور دیگران*


چهل سال گذشت
گفت‌وگو با مسعود نقره‌کار


مبارزات کارگران ایران؛ واقعیت‌ها، بزرگنمایی‌ها
گفت‌وگو با ایوب رحمانی


چرا نمی‌توانم این مصاحبه را منتشر کنم


«آلترناتیو سوسیالیستی» درکشور ایران
گفت‌وگو با اصغر کریمی


کانون ایرانیان لندن
گفت‌وگو با الهه پناهی (مدیر داخلی کانون)


سه دهه مراسم گردهمایی زندانیان سیاسی
گفت‌وگو با مینا انتظاری


عادت‌های خصلت شدهٔ انسان ایرانی
گفت‌وگو با مسعود افتخاری


نقد؛ تعقل، تسلیم، تقابل
گفت‌وگو با مردی در سایه


سوسیالیسم، عدالت اجتماعی؛ ایده یا ایده‌آل
گفت‌وگو با فاتح شیخ


رسانه و فعالان رسانه‌ای ایرانی
گفت‌وگو با سعید افشار


خودشیفته
گفت‌وگو با مسعود افتخاری


«خوب»، «بد»، «زشت»، «زیبا»؛ ذهنیت مطلق گرای انسان ایرانی
گفتگو با مسعود افتخاری


«او»؛ رفت که رفت...


«اپوزسیون» و نقش آن در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران
(جمع بندی پروژه)


«اپوزسیون» و نقش آن در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران (4)
بحران اپوزسیون؛ کدام بحران ؟


«اپوزسیون» و نقش آن در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران (3)
(بازگشت مخالفان حکومت اسلامی به ایران؛ زمینه ها و پیامدها)


«اپوزسیون» و نقش آن در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران (2)
(پروژۀ هسته ای رژیم ایران؛ مذاکره با غرب، نتایج و عواقب)


«اپوزسیون» و نقش آن در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران (1)
«مرجع تقلید»؛ نماد «از خودبیگانگی»


اوراسیا؛امپراطوری روسیه و حکومت اسلامی ایران
گفتگو با »سیروس بهنام»


انتقاد به «خود» مان نیز!؟
گفتگو با کریم قصیم


به گفته ها و نوشته ها شک کنیم!


استبداد سیاسی؛ فرهنگ استبدادی، انسان استبدادزده
(مستبد و دیکتاتور چگونه ساخته می شود)

گفتگو با ناصر مهاجر


کشتار زندانیان سیاسی در سال 67؛ جنایت علیه بشریت
(در حاشیه کمپین «قتل عام 1988»)

گفتگو با رضا بنائی


رأی «مردم»، ارادۀ «آقا» و نگاه «ما»
(در حاشیه «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران)


جبهه واحد «چپ جهانی» و اسلامگرایان ارتجاعی
گفتگو با مازیار رازی


«تعهد» یا «تخصص»؟
در حاشیه همایش دو روزه لندن

گفتگو با حسن زادگان


انقلاب 1357؛ استقرار حاکمیت مذهبی، نقش نیروهای سیاسی
گفتگو با بهروز پرتو


بحران هویت
گفتگو با تقی روزبه


چرا «تاریخ» در ایران به اشکال تراژیک تکرار می شود؟
گفتگو با کوروش عرفانی


موقعیت چپ ایران در خارج کشور (2)
گفتگو با عباس (رضا) منصوران


موقعیت «چپ» در ایران و در خارج کشور(1)
گفتگو با عباس (رضا) منصوران


انشعاب و جدایی؛ واقعیتی اجتناب ناپذیر یا عارضه ای فرهنگی
گفتگو با فاتح شیخ


بهارانه
با اظهارنظرهایی از حنیف حیدرنژاد، سعید افشار


مصاحبه های سایت »گفت و گو» و رسانه های ایرانی
و در حاشیه؛ گفتگو با سیامک ستوده


بن بست«تلاش های ایرانیان» برای اتحاد؟!
(در حاشیه نشست پراگ)

گفتگو با حسین باقرزاده


اتهام زنی؛ هم تاکتیک، هم استراتژی
(در حاشیه ایران تریبونال)

گفتگو با یاسمین میظر


ایران تریبونال؛ دادگاه دوم
گفتگو با ایرج مصداقی


لیبی، سوریه... ایران (2)
گفتگو با مصطفی صابر


لیبی، سوریه... ایران؟
گفتگو با سیاوش دانشور


مقوله «نقد» در جامعه تبعیدی ایرانی
گفتگو با مسعود افتخاری


در حاشیه نشست پنج روزه
(آرزو می کنم، ای کاش برادرهایم برمی گشتند)

گفتگو با رویا رضائی جهرمی


ایران تریبونال؛ امیدها و ابهام ها
گفتگو با اردوان زیبرم


رسانه های همگانی ایرانی در خارج کشور
گفتگو با رضا مرزبان


مستند کردن؛ برّنده ترین سلاح
گفتگو با ناصر مهاجر


کارگران ایران و حکومت اسلامی
گفتگو با مهدی کوهستانی


سه زن
گفتگو با سه پناهندهٔ زن ایرانی


بهارانه؛ تأملی بر «بحران رابطه» در جامعه تبعیدی ایرانی
گفتگو با مسعود افتخاری


صرّاف های غیرمجاز ایرانی در بریتانیا


اتحاد و همکاری؛ ‌چگونه و با کدام نیروها؟
گفتگو با تقی روزبه


پوشه های خاک خورده(۵)
مافیای سیگار و تنباکو


پوشه‌ های خاک خورده (۴)
دروغ، توهم؛ بلای جان جامعه ایرانی


«چپ ضد امپریالیسم» ایرانی
گفت‌وگو با مسعود نقره‌کار


حمله نظامی به ایران؛ توهم یا واقعیت
گفتگو با حسین باقرزاده


پوشه های خاک خورده(۳)
تلّی از خاکستر- بیلان عملکرد فعالان سیاسی و اجتماعی


پوشه های خاک خورده (۲)
پخش مواد مخدر در بریتانیا- ردّ پای رژیم ایران


پوشه های خاک خورده (۱)
کالای تن- ویزای سفر به ایران


... لیبی، سوریه، ایران؟
گفتگو با فاتح شیخ


هولیگان های وطنی؛ خوان مخوف


زندان بود؛ جهنم بود بخدا / ازدواج برای گرفتن اقامت
گفتگو با «الهه»


فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی... (بخش دوم)
گفتکو با کوروش عرفانی


فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی؛ غلبه بر استبداد (بخش اول)
گفتگو با کوروش عرفانی


حکومت استبدادی، انسان جامعه استبدادی
گفتگو با کوروش عرفانی


چرا حکومت اسلامی در ایران(۳)
گفتگو با «زهره» و «آتوسا»


چرا حکومت اسلامی در ایران (۲)
گفتگو با مهدی فتاپور


چرا حکومت اسلامی در ایران؟
گفتگو با علی دروازه غاری


رخنه، نفوذ، جاسوسی (۲)
گفتگو با محمود خادمی


رخنه، نفوذ، جاسوسی
گفتگو با حیدر جهانگیری


چه نباید کرد... چه نباید می کردیم
گفت و گو با ایوب رحمانی


پناهجویان و پناهندگان ایرانی(بخش آخر)
گفتگو با محمد هُشی(وکیل امور پناهندگی)


پناهجویان و پناهندگان ایرانی (۲)
سه گفتگوی کوتاه شده


پناهجویان و پناهندگان ایرانی(۱)
گفت و گو با سعید آرمان


حقوق بشر
گفتگو با احمد باطبی


سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟
گفت‌وگو با کوروش عرفانی


سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟
گفتگو با عباس (رضا) منصوران


سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟
«پنج گفتگوی کوتاه شده»


سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟
گفتگو با رحمان حسین زاده


سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟
گفتگو با اسماعیل نوری علا


ما و دوگانگی‌های رفتاری‌مان
گفتگو با مسعود افتخاری


ترور، بمبگذاری، عملیات انتحاری
گفتگو با کوروش عرفانی


اغتشاش رسانه‌ای
گفتگو با ناصر کاخساز


کاسه ها زیر نیم کاسه است
گفتگو با م . ایل بیگی


حکومت اسلامی، امپریالیسم، چپ جهانی و مارکسیستها
گفتگو با حسن حسام


چپ سرنگونی طلب و مقوله آزادی بی قید و شرط بیان
گفتگو با شهاب برهان


تحرکات عوامل رژیم اسلامی در خارج (۳)
انتشار چهار گفتگوی کوتاه


تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج (۲)
تجربه هایی از: رضا منصوران، حیدر جهانگیری، رضا درویش


تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج کشور
گفتگو با حمید نوذری


عملیات انتحاری
گفتگو با کوروش طاهری


هوشیار باشیم؛ مرداد و شهریور ماه نزدیک است(۲)
گفتگو با مینا انتظاری


حکایت «ما» و جنبش های اجتماعی
گفتگو با تنی چند از فعالان «جنبش سبز» در انگلستان


سیاستمداران خطاکار، فرصت طلب، فاسد
گفتگو با مسعود افتخاری


هوشیار باشیم؛ مرداد و شهریور ماه نزدیک است!
گفتگو با بابک یزدی


مشتی که نمونه خروار است
گفتگو با«پروانه» (از همسران جانباخته)


کارگر؛ طبقه کارگر و خیزشهای اخیر در ایران
گفتگو با ایوب رحمانی


تریبیونال بین المللی
گفتگو با لیلا قلعه بانی


سرکوب شان کنید!
گفتگو با حمید تقوایی


ما گوش شنوا نداشتیم
گفتگو با الهه پناهی


خودکشی ...
گفتگو با علی فرمانده


تو مثل«ما» مباش!
گفتگو با کوروش عرفانی


«تحلیل» تان چیست؟!
گفتگو با ایرج مصداقی


شما را چه می‌شود؟
گفتگو با فرهنگ قاسمی


چه چیزی را نمی دانستیم؟
با اظهار نظرهایی از: مهدی اصلانی، علی فرمانده، بیژن نیابتی، ی صفایی


۲۲ بهمن و پاره ای حرفهای دیگر
گفتگو با البرز فتحی


بیست و دوم بهمن امسال
گفتگو با محمد امینی


تروریست؟!
گفتگو با کوروش مدرسی


چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۴)
گفتگو با مسعود نقره کار


باید دید و فراموش نکرد!
گفتگو با «شهلا»


چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است (۳)
گفتگو با رضا منصوران


چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است؟(۲)
گفتگو با علی اشرافی


چرا«جمهوری» اسلامی ایران سی سال در قدرت است؟
گفتگو با رامین کامران


سایه های همراه (به بهانه انتشار سایه های همراه)
گفتگو با حسن فخّاری


آغاز شکنجه در زندانهای رژیم اسلامی
گفتگو با حمید اشتری و ایرج مصداقی


گردهمایی هانوفر
گفتگو با مژده ارسی


گپ و گفت دو همکار
گفتگو با سعید افشار (رادیو همبستگی)


«سخنرانی» نکن... با من حرف بزن
گفتگو با شهاب شکوهی


«انتخابات»، مردم...(۷)
(حلقه مفقوده)

گفتگو با «سودابه» و«حسن زنده دل»


«انتخابات»، مردم...(۶)
(فاز سوم کودتا، اعتراف گیری)

گفتگو با سودابه اردوان


«انتخابات»، مردم...(۵)
گفتگو با تقی روزبه


«انتخابات»، مردم...(۴)
گفتگو با رضا سمیعی(حرکت سبزها)


«انتخابات»، مردم...(۳)
گفتگو با سیاوش عبقری


«انتخابات»، مردم...(۲)
گفتگو با حسین باقرزاده


«انتخابات»، مردم...؟!
گفتگو با فاتح شیخ
و نظرخواهی از زنان پناهجوی ایرانی


پناهجویان موج سوم
گفتگو با علی شیرازی (مدیر داخلی کانون ایرانیان لندن)


رسانه
به همراه اظهارنظر رسانه های«انتگراسیون»، «پژواک ایران»، «سینمای آزاد»، «ایران تریبون»، «شورای کار»


گردهمایی هانوفر...
گفتگو با محمود خلیلی


سی سال گذشت
گفت‌وگو با یاسمین میظر


مسیح پاسخ همه چیز را داده!
گفت‌وگو با«مریم»


«کانون روزنامه‌نگاران و نویسندگان برای آزادی»
گفت‌و گو با بهروز سورن


تخریب مزار جانباختگان...حکایت«ما»و دیگران
گفت‌وگو با ناصر مهاجر


همسران جان‌باختگان...
گفت‌وگو با گلرخ جهانگیری


من کماکان«گفت‌وگو» می‌کنم!
(و کانون ۶۷ را زیر نظر دارم)


مراسم لندن، موج سوم گردهمایی‌ها
گفت‌وگو با منیره برادران


سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق
گفتگو با بیژن نیابتی


اگر می‌ماندم، قصاص می‌شدم
گفتگو با زنی آواره


صدای من هم شکست
گفتگو با «مهناز»؛ از زندانیان واحد مسکونی


بازخوانی و دادخواهی؛ امید یا آرزو
گفتگو با شکوفه‌ منتظری


«مادران خاوران» گزینه‌ای سیاسی یا انتخابی حقوق بشری
گفتگو با ناصر مهاجر


«شب از ستارگان روشن است»
گفتگو با شهرزاد اَرشدی و مهرداد


به بهانۀ قمر...
گفتگو با گیسو شاکری


دوزخ روی زمین
گفتگو با ایرج مصداقی


گریز در آینه‌های تاریک
گپی دوستانه با مجید خوشدل


سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر
گفتگو با ستار لقایی


بهارانه
پرسش‌هایی «خود»مانی با پروانه سلطانی و بهرام رحمانی


«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (3)
گفتگو با حسن فخاری


«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (2)
من همان امیر حسین فتانت «دوست» کرامت دانشیان هستم!
گفتگو با ناصر زراعتی


ایرانیان لندن، پشتیبان دانشجویان دربند
با اظهار نظرهایی از: جمال کمانگر، علی دماوندی، حسن زنده دل یدالله خسروشاهی، ایوب رحمانی


«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله
گفتگو با رضا (عباس) منصوران


کدام «دستها از مردم ایران کوتاه»؟
گفتگو با تراب ثالث


میکونوس
گفتگو با جمشید گلمکانی
(تهیه کننده و کارگردان فیلم)*


«انتخابات آزاد، سالم و عادلانه» در ایران اسلامی!؟
گفتگو با بیژن مهر (جبهه‌ی ملّی ایران ـ امریکا)


چه خبر از کردستان؟
گفتگو با رحمت فاتحی


جنده، جاکش... ج. اسلامی
گفتگویی که نباید منتشر شود


حمله نظامی به ایران؛ توهم یا واقعیّت
گفتگو با محمد پروین


گردهمایی کلن: تکرار گذشته یا گامی به سوی آینده
گفتگو با مژده ارسی


عراق ویران
گفتگو با یاسمین میظر


شبکه‌های رژیم اسلامی در خارج از کشور
گفتگو با حسن داعی


نهادهای پناهند گی ایرانی و مقوله‌ی تبعید
گفتگو با مدیران داخلی جامعه‌ی ایرانیان لندن
و
کانون ایرانیان لندن


به بهانه‌ی تحصن لندن
گفتگو با حسن جداری و خانم ملک


به استقبال گردهمایی زندانیان سیاسی در شهر کلن
گفتگو با «مرجان افتخاری»


سنگ را باید تجربه کرد!
گفتگو با «نسیم»


پشیمان نیستید؟
گفتگو با سعید آرمان «حزب حکمتیست»


هنوز هم با یک لبخند دلم می‌رود!
گپی با اسماعیل خویی


چپ ضد امپریالیست، چپ کارگری... تحلیل یا شعار
گفتگو با بهرام رحمانی


زنان، جوانان، کارگران و جایگاه اندیشمندان ایرانی
گفتگو با «خانمی جوان»


گردهمایی سراسری کشتار زندانیان سیاسی
گفتگو با «همایون ایوانی»


روز زن را بهت تبریک می‌گم!
گفت‌وگو با «مژده»


دو کارزار در یک سال
گفت‌وگو با آذر درخشان


آخیش . . . راحت شدم!
گفتگو با «مهدی اصلانی»


غریبه‌ای به نام کتاب
گفتگو با «رضا منصوران»


زندان عادل‌آباد؛ تاولی چرکین، کتابی ناگشوده...
گفتگو با «عادل‌آباد»


این بار خودش آمده بود!
گفتگو با پروانه‌ی سلطانی


چهره بنمای!
با اظهار نظرهایی از: احمد موسوی، مهدی اصلانی، مینو همیلی و...
و گفتگو با ایرج مصداقی


شب به خیر رفیق!
گفتگو با رضا غفاری


رسانه‌های ایرانی
گفتگو با همکاران رادیو برابری و هبستگی، رادیو رسا
و سایت‌های دیدگاه و گزارشگران


مراسم بزرگداشت زندانیان سیاسی (در سال جاری)
«گفتگو با میهن روستا»


همسایگان تنهای ما
«گفتگو با مهرداد درویش‌پور»


پس از بی‌هوشی، چهل و هشت ساعت به او تجاوز می‌کنند!


شما یک اصل دموکراتیک بیاورید که آدم مجبور باشد به همه‌ی سؤالها جواب دهد
«در حاشیه‌ی جلسه‌ی سخنرانی اکبر گنجی در لندن»


فراموش کرده‌ایم...
«گفتگو با شهرنوش پارسی پور»


زندانی سیاسی «آزاد» باید گردد!
گفتگو با محمود خلیلی «گفتگوهای زندان»


تواب
گفتگو با شهاب شکوهی «زندانی سیاسی دو نظام»


خارجی‌های مادر... راسیست
«گفتگو با رضا»


شعر زندان و پاره‌ای حرف‌های دیگر
«در گفتگو با ایرج مصداقی»


ازدواج به قصد گرفتن اقامت
گفتگو با «شبنم»


کارزار «زنان»... کار زار «مردان»؟!
«گفتگو با آذر درخشان»


اوضاع بهتر می‌شود؟
«گفتگو با کوروش عرفانی»


اتم و دیدگاه‌های مردم


اخلاق سیاسی


چهارپازل، سه بازیگر، دو دیدگاه، یک حرکت اشتباه، کیش... مات
«گفتگو با محمدرضا شالگونی»


کارزار چهار روزۀ زنان
گفتگو با یاسمین میظر


مرغ سحر ناله سر کن
«گفتگو با سحر»


اسکوات*، مستی، شعر، نشئگی... و دیگر هیچ!
«گفتگو با نسیم»


درختی که به خاطر می‌آورد
گفتگو با مسعود رئوف ـ سینماگر ایرانی


شاکیان تاریخ چه می‌گویند؟
پای درد دل فرزندان اعدامی


روایتی از زندان و پرسش‌های جوانان
«در گفتگو با احمد موسوی»


جمهوری مشروطه؟ !
در حاشیۀ نشست برلین «گفتگو با حسین باقرزاده»


مروری بر روایت‌های زندان
در گفتگو با ناصر مهاجر


اعتیاد و دریچه دوربین - گفتگو با مریم اشرافی


انشعاب، جدایی و ...
در گفتگو با محمد فتاحی (حکمتیست)


چه شد ... چرا این‌چنین شد؟
در گفتگو با محمدرضا شالگونی، پیرامون «انتخابات» اخیر ایران


«انتخابات» ایران، مردم و نیروهای سیاسی


گفتگو با یدالله خسروشاهی


روایتی از مرگ زهرا کاظمی


گفتگو با جوانی تنها


گفتگو با گیسو شاکری


گفتگو با لیلا قرایی


گفتگو با شادی


گفتگو با ایرج مصداقی، نویسنده‌ی کتاب «نه زیستن نه مرگ»


گفتگو با جوانان


نتیجه‌ی نظرخواهی از مردم و نیروهای سیاسی در مورد حمله‌ی نظامی امریکا به ایران


گفتگو با مهرداد درویش پور


گفتگو با نیلوفر بیضایی، نویسنده و کارگردان تأتر


سلاح اتمی ... حمله‌ی نظامی ... و دیگر هیچ!
گفتگو با محمد رضا شالگونی و یاسمین میظر


اين‌بار برای مردم ايران چه آشی پخته‌ايد؟
گفتگو با مهرداد خوانساری «سازمان مشروطه‌خواهان ايران (خط مقدم)»


به استقبال کتاب «نه‌ زیستن نه مرگ»


«بازگشت» بی بازگشت؟
مروری بر موضوع بازگشت پناهندگان سیاسی به ایران


پرسه‌ای در کوچه‌های تبعید


 
 

بازچاپ مطالب سایت «گفت‌وگو» با ذکر منبع آزاد است.   /  [www.goftogoo.net] [Contact:goftogoo.info@gmail.com] [© GoftoGoo Dot Net 2005]