سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ / Tuesday 5th November 2024  تماس   آشنایی    مقاله    گفت‌وگو‌    صفحه‌ی نخست‌ 
 
 

پوشه های خاک خورده(۵)
مافیای سیگار و تنباکو

سیزدهم ژوئن ۲۰۰۳ با تأخیری بیست روزه، نتیجه فعالیت میدانی ام را در نشریه «نیمروز»، شماره ۷۳۸ منتشر می کنم. موضوع این گزارش واردات سیگار و تنباکوی قاچاق در منطقه Holloway Road در شمال شهر لندن است. بخشی از این گزارش به دلیل حساسیت اش حذف می شود.

این پوشه خاک خورده را بعد از نه سال دوباره باز می کنم:

توزیع سیگار و تنباکوی قاچاق در منطقه Holloway Road، تا سال ۲۰۰۱ میلادی در کنترل مافیای ترک و کرد بود. در میانه این سال در نزاعی خونین بخشی از کنترل این بازار پرسود به دست مافیای ایرانی می افتد.

«سرجنبانان مافیای جدید چه کسانی هستند؟»؛ پرسشی بود که مرا راهی خیابان می کند.

در وادی امر تعدادی پناهجوی ایرانی مرا در جریان بخشی از تحرکات سطحی مافیای جدید قرار می دهند. با ورود ام به خیابان دو پناهنده کُرد ایرانی منابع اصلی ام در این ماجرای پیچیده می شوند.

دو پناهجوی کُرد

میانه دهه نود میلادی پرونده پناهندگی دو پناهجوی کُرد ایرانی به بن بست می خورد. تلاش جمعی دوستان این پرونده را می چرخاند و طولی نمی کشد، دو پناهنده جدید به خیل پناهندگان ایرانی در بریتانیا افزوده می شود. از اوایل ۲۰۰۲ میلادی، این دو در سطح خیابان به فروش سیگار و تنباکوی قاچاق روی می آورند.

شروع فعالیت میدانی

در هفته نخست با اغلب ایرانیانی که در سطح خیابان به فروش سیگار و تنباکوی قاچاق مشغول اند، گفتگو می کنم. ملاقات ام با دستفروش ها در پایان کار آنها (بعد از ساعت شش غروب)، در مشروب فروشی معروف منطقه Holloway - «کورونت» است. پرسش های من میزان درآمد و ساعت کار دستفروش ها، وضعیت اقامت آنها، و مهمتر از همه توزیع کننده- یا توزیع کنندگان- اصلی سیگار و تنباکوی قاچاق است.

اغلب فروشندگان سیگار راجع به پرسش «توزیع کننده سیگار» حساسیت نشان می دهند و همگی نسبت به آن اظهار بی اطلاعی می کنند. دو پناهجوی کرد از این قاعده مستثنی هستند و اطلاعات ذیقیمتی در اختیارم می گذارند. در این برهه شهر منچستر نیز وارد این ماجرای مافیایی می شود.

در پایان هفته اول به یقین می رسم، با ساختمان سه طبقه ی مخروطی شکل روبرو هستم. قاعده این ساختمان، اطاق های بی شماری اند که دستفروش ها در آن مستقرند. طبقه دوم، تعداد معینی اطاق دارد و طبقه فوقانی یک یا دو سالن شیک و مجلل است، متعلق به سرکرده- یا سرکردگان- مافیا.

ملاقات با طبقه دومی ها

اواسط هفته دوم بعد از پیغام و پسغام های خسته کننده، و تعقیب و گریزهای اغلب لوس و بی مزه، مرد سی ساله ای را در خانه ای مسکونی در منطقه Seven Sister ملاقات می کنم که خودش را «سلیمان» معرفی می کند. او ته لهجه کردی دارد و برای خودش گردن کلفتی است. دو نره غول مثل سایه او را همراهی می کنند.

در این ملاقات چون او بطور ناشیانه ای خودش را همه کاره معرفی می کند، مجبور می شوم دست ام را زودتر از وقتِ معمول باز کنم و با نام بردن «صالح» و « ربیع» خواهان ملاقات با آن دو شوم. پس از این پیشنهاد «سلیمان» ترش می کند، شاخ و شانه می کشد و تا مرحله برخورد فیزیکی پیش می رود. از آنجا که از قبل برای پیامدهایی از این دست اندیشیده بودم، ماجرا به خوبی و خوشی می گذرد.

در پایان این ملاقات کوتاه او می پذیرد، پیغام ام را به «صالح» و «ربیع» برساند. منتهی از من می خواهد رابطی به او معرفی کنم تا از آن طریق مرا درجریان بگذارد. می گویم: کسی را نمی شناسم و بهتر است از کانالی که خود صلاح می داند، مرا در مطلع کند. چون این پیشنهاد چهارمیخه نیست، شماره تلفن دستی اش را با لطایف الحیل می گیرم قرار می گذاریم چهل و هشت ساعت بعد به او زنگ بزنم.

«صالح» و «ربیع»؛ کلهٔ مار؟

سایه ی «صالح» را همه جا بالای سر ام احساس می کنم. اما «ربیع»، نامی ست که فقط یکبار آنرا شنیده بودم. در ملاقاتهایی که غروب ها با دستفروش ها داشتم، روزی مرد سی و پنج- چهل ساله ای را ملاقات می کنم که ته ریش منظمی دارد و خالی روی گونه چپ اش. به تیپ عبوس و مرموز او نمی خورد که فروشنده خیابانی باشد. در همان برخورد اول احساس می کنم، او یک «آدم معمولی» نیست و خیلی پیچیده به نظر می رسد. این فرد تنها کسی است که نام «ربیع» را به زبان می آورد و وی را همه کاره این حرفه معرفی می کند. این مرد نام خودش را نمی گوید، اما اصرار دارد که او نیز در شهر منچستر دستفروش سیگار است!

در حین گفتگو با این فرد، دو پناهنده کُرد را می بینم که به سوی میز ما می آیند. چون این ماجرا برای ام مشکوک بود، با اشاره به آن دو می فهمانم که میز دیگری را برای نشستن انتخاب کنند، که آنها نیز چنین می کنند.

پس از رفتن «مردِ عبوس» نزد بچه ها می روم و راجع به وی از آنها سوأل می کنم. اما در ناباوری می بینم، هیچکدام از آن دو او را تا آن لحظه ندیده اند. ناگفته نگذارم که دو پناهجوی کُرد، شاید به دلیل احساس دین شان، از هیچ کمکی به من فروگذار نمی کردند و گاهی خودشان را به آب و آتش می زدند.

قرار ملاقات با «کلهٔ مار»

چند روز پیاپی به شماره تلفنی که دراختیارم داشتم، زنگ می زنم، اما هر بار تلفن را خاموش می بینم. تا اینکه یکی از دستفروش ها پیغام می آورد که «سلیمان» می خواهد ملاقاتی با من داشته باشد. از آنجا که در دیدار قبلی با «سلیمان» محل انتشار این مجموعه را «نیمروز» عنوان کرده بودم، او می گوید: «سلیمان» گفته تعدادی از مصاحبه ها و گزارش های خودتان را همراه تان بیاورید.

غروب جمعه برای دومین بار در جای جدیدی با «سلیمان» ملاقات می کنم. برخلاف دیدار قبلی که او خشک و خشن بود، این بار به سبک خودش لوده است و سعی می کند فضای گفتگو را خودمانی و دوستانه کند. لحظه ای بعد، او روزنامه ها را از من می گیرد و از اطاق خارج می شود و مرا با دو آدمی که تا آن روز ندیده بودم، نزدیک به یک ساعت تنها می گذارد.

«سلیمان» از آن دست آدمهایی بود که در همان نگاه اول توی ذوق آدم می خورند: صورت پهن فرورفته ای داشت و موی سرش را تاج خروسی درست می کرد. عادت داشت، مدام به خشتک اش ور برود. انگار می خواست با حاضر غایب کردن اسباب اثاثیه اش، از بودن شان مطمئن شود. آدمی بود که چند کلاس ابتدایی بیشتر سواد نداشت و ورد زبان اش « به مولا قسم» بود. نمی دانم چرا، اما به دل ام رفته بود که او مدتی از عمرش را باید در کمیته یا سپاه گذرانده باشد. برای این احساس درونی هیچ سند و مدرکی نداشتم.

حدود یک ساعت بعد« سلیمان» برمی گردد و قبل از اینکه روی صندلی بنشیند، می گوید: شما که کمونیستی و با منافقین کار می کنی!

می پرسم: چرا چنین فکر می کند؟ می گوید: مصاحبه هاتان هم اش سیاسی ست...

چند شماره نشریه ای که داشتم، موضوع شان «زندان و زندان سیاسی» بود و همانها را آورده بودم. کاری که بعدها فهمیدم اشتباه محض بوده است.

به او می گویم: من راجع به همه چیز مصاحبه می کنم و اینها تعداد کمی از کارهایم هستند!! دروغی که او می پذیرد و با لحن خاصی قرار ملاقات با «ربیع» را برای غروب یکشنبه در محله ناامنی می گذارد که از آن محله خاطره بدی دارم. از «سلیمان» راجع به ملاقات با «صالح» سوأل می کنم، که او دوباره ترش می کند و به مولایش قسم می خورد که اگر راجع به «صالح» سوأل کنی، چنین می کند و چنان.

پیشنهاد او را می پذیرم. لحظه ای بعد، اول آنها، و سپس من از ساختمان خارج می شویم.

تجزیه تحلیل وقایع دو هفته گذشته

پس از بازگشت به خانه، تمام وقایع دو هفته گذشته را بارها و از زوایای مختلف بررسی می کنم. پس از هر بازبینی، نقاط کور فراوانی در آن می بینم و پذیرفتن یکباره ی« ربیع» به ملاقات با من نگران ام می کند. «ربیع» مدام جلو چشم ام می آید و نمی توانم او را در هیچ جای معادله جای دهم.

تا سپیده صبح بیدارم و به این نتیجه می رسم که از این ماجرا بوی خون به مشام می رسد.

تصمیم ام را می گیرم. چند ساعتِ بعد موضوع گزارش ام را به پلیس اطلاع می دهم و بخشی از اطلاعات ام را با آنها تقسیم می کنم. سپس حدس ام را راجع به «ربیع» به زبان می آورم: «ربیع» کسی نمی تواند باشد جز «صالح». او با این کار می خواسته توجه من را از یک نفر به دو نفر سوق دهد؛ نفر دومی که وجود خارجی ندارد.

به پلیس می گویم: منابع ام که از کنشگران سیاسی کُرد هستند، سرکرده مافیا را آدم مشکوکی می دانند. حدس من این است که او عضو سپاه پاسداران یا وزارت اطلاعات باید باشد. یک آدم معمولی چگونه می تواند به یک روزنامه نگار تبعیدی پیغام دهد که «کمونیست» و «منافق» است؟

به اینجا که می رسم، پلیسی که آرام نشسته بود و نت برمی داشت، به آرامی می گوید: اگر اینطور باشد، روز یکشنبه «ربیع» را ملاقات نخواهی کرد! اشاره او درست و بجا بود. با سناریویی که طراحی شده بود، جایی برای آفتابی شدن «ربیع» وجود نداشت.

اما من این بار را می بایستی به مقصد می رساندم. تازه، تا آن روز سابقه نداشت، کاری را نیمه کاره رها کرده باشم. درضمن می توانست، بخشی از اطلاعات ام اشتباه باشد. احساس ام را می گویم و اضافه می کنم: سر قرار حاضر می شوم.

روز ملاقات

سر کوچه ی محل قرار، نوجوان سیزده- چهارده ساله ای مرا به خانه ای هدایت می کند که بوی آبگوشت و سیگار و حشیش همه جای اش پخش است. برخلاف همیشه که کیف یا کوله پشتی ای همراه ام است، این بار سبک هستم و فقط با یک ضبط صوت دستی کوچک آمده ام. در حال فکر کردن و قدم زدن در اطاق هستم که صدای موتور سیکلتی را می شنوم. صدا نزدیکتر شده و سپس خاموش می شود. دمی چند، دو نفر با کاسکت تیره زنگ وارد اطاق می شوند و در همان حال از من می خواهند آنجا را هر چه زودتر ترک کنم. دو پناهجوی کُرد آنقدر ترسیده بودند که کاسکت شان را برنمی دارند، اما تکرار می کنند: از اینجا فرار کنید، می خواهند با چاقو بزنندتان.

بچه ها آنقدر ترسیده بودند که مرا ترک موتورشان سوار نکردند. با رفتن آنها، من هم از خانه خارج می شوم و تا مدتی می دوم، بی آنکه به پشت سرم نگاه کنم.

تماس با پناهندگان کُرد

دوشنبه غروب با پناهندگان کُرد تماس می گیرم و از آنها می خواهم ملاقاتی با آنها داشته باشم. اما آن دو را ترسیده و مضطرب می بینم. می گویند: ملاقات شان با من خطرناک است، چون در طول روز صحبت از این بوده که آنتنی در بین آنها ماجرا را لو داده؛ آنها بدنبال آنتن اند. بچه ها می گویند: به فاصله کوتاهی بعد از خارج شدن تان تعدادی وارد خانه شدند و وقتی ندیدن تان، تمام اطاق ها حتا پشت بام را گشتند. اضافه می کنند: این صحبت هم هست که شما را با چاقو بزنند، «یکی» قسم خورده این کار را می کند...

استدلال شان را می پذیرم و از آن پس تا چند ماه تنها تماس من با آنها از طریق تلفن است.

تنظیم گزارش

پس از تنظیم گزارش و پیش از انتشار آن، جای خالی مصاحبه ای کوتاه با پلیس را خالی می بینم. گزارشی که مربوط به پرونده قاچاق سیگار بود و حالا ابعاد امنیتی پیدا کرده است. ضمن اینکه گفته شده، قصدی در کار است برای آسیب رساندن به من. می خواهم از پلیس سوأل کنم: با سرکرده مافیا چه خواهند کرد و برنامه شان چیست؟

برای دومین بار به ملاقات پلیسی می روم که پیشتر ملاقاتی با وی داشتم. پس از شرح واقعه ی روز یکشنبه، از رئوس گزارش ام سوأل می کنند. در گزارش ام تعدادی اسم وجود دارد، چندین آدرس، میزان نسبی درآمد طبقات سه گانه، و این گمانه زنی، که سرکرده ی مافیا نمی تواند عضو نهادهای امنیتی حکومت ایران نباشد. در بخشی از گزارش سیمای «کله مار» در جزئیات اش تشریح شده است.

پس از پایان صحبت ام، پلیس پیشنهاد می دهد، انتشار گزارش را برای مدتی به تعویق بیاندازم. این پیشنهاد را برخورنده می بینم و آنرا خارج از چارچوب ارزیابی می کنم و نسبت به آن عکس العمل تندی نشان می دهم.

آن دوره ذهنیتی داشتم که برای کوتاه مدت ساخته شده بود و «افشاگری صادقانه» را اصل می دانست. شعاع دیدم محدود بود و به تأثیرات دراز مدت فعالیتهای میدانی کمتر توجه می کردم. اینکه انتشار برخی از گزارش ها می تواند به زیان جامعه تبعیدی ایرانی منجر شود؛ پاک شدن اثر انگشتها و ساخته شدن سلولهای جدید، مسئله آن روز من نبود.

باری، آنروز به سختی پیشنهادِ به تعویق انداختن گزارش را برای چند هفته می پذیرم و در شرایط معینی قبول می کنم، قسمتِ مربوط به سرکرده مافیا را حذف نمایم.

به قول ام وفا می کنم تا جمعه سیزدهم ژوئن ۲۰۰۳، که گزارش جدید، شکل «تابلوید» ی از گزارش پیشین ام می شود.

دو نکته پایانی

- بر این باورم که «ربیع»، «صالح» یا هر نام دیگری که نمی دانم چیست، دیگر نباید در بریتانیا وجود خارجی داشته باشد.

- از چند هفته پیش که راجع به «صرافی های ایرانی» تحقیقات میدانی می کنم، دو پناهنده کُرد را که سالها ندیده بودم شان، بطور اتفاقی ملاقات می کنم. شنیده ام، آنها مولتی میلیونر شده اند؛ یک پای شان اینجاست و پای دیگرشان کردستان عراق.

دنیایی غریبی ست؛ ایرانی ها چه زود و ضربتی می توانند میلیونر و میلیاردر شوند!

از خودم سوأل می کنم: هزینه ثروتمند شدن در جامعه ایرانی چیست؟ 

*    *    *

تاریخ انتشار: ۲۵ فوریه ۲۰۱۲

 


پوشه‌های خاک خورده (۱۱)
انسانهایی که رنج‌ها کشیدند


پوشه‌های خاک خورده (۱۰)
انهدام یک تشکیلات سیاسی؛ سکوت جامعهٔ ایرانی


ما اجازه نداریم دوباره اشتباه کنیم
سخنی با رسانه‌ها و فعالان رسانه‌ای


مروری بر زندگی اجتماعی‌مان در سه دههٔ تبعید
گفت‌وگو با مسعود افتخاری


پوشه‌های خاک‌ خورده (۸)
نشریه‌ای که منتشر نشد؛ شرط غیراخلاقی‌ای که گذاشته شد


پوشه‌های خاک خورده (۷)
تلاش‌هایی که به بن‌بست می‌خورند؛ گفت‌وگوهایی که می‌میرند


پوشه‌های خاک خورده (۶)
اضطراب از حضور دیگران*


چهل سال گذشت
گفت‌وگو با مسعود نقره‌کار


مبارزات کارگران ایران؛ واقعیت‌ها، بزرگنمایی‌ها
گفت‌وگو با ایوب رحمانی


چرا نمی‌توانم این مصاحبه را منتشر کنم


«آلترناتیو سوسیالیستی» درکشور ایران
گفت‌وگو با اصغر کریمی


کانون ایرانیان لندن
گفت‌وگو با الهه پناهی (مدیر داخلی کانون)


سه دهه مراسم گردهمایی زندانیان سیاسی
گفت‌وگو با مینا انتظاری


عادت‌های خصلت شدهٔ انسان ایرانی
گفت‌وگو با مسعود افتخاری


نقد؛ تعقل، تسلیم، تقابل
گفت‌وگو با مردی در سایه


سوسیالیسم، عدالت اجتماعی؛ ایده یا ایده‌آل
گفت‌وگو با فاتح شیخ


رسانه و فعالان رسانه‌ای ایرانی
گفت‌وگو با سعید افشار


خودشیفته
گفت‌وگو با مسعود افتخاری


«خوب»، «بد»، «زشت»، «زیبا»؛ ذهنیت مطلق گرای انسان ایرانی
گفتگو با مسعود افتخاری


«او»؛ رفت که رفت...


«اپوزسیون» و نقش آن در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران
(جمع بندی پروژه)


«اپوزسیون» و نقش آن در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران (4)
بحران اپوزسیون؛ کدام بحران ؟


«اپوزسیون» و نقش آن در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران (3)
(بازگشت مخالفان حکومت اسلامی به ایران؛ زمینه ها و پیامدها)


«اپوزسیون» و نقش آن در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران (2)
(پروژۀ هسته ای رژیم ایران؛ مذاکره با غرب، نتایج و عواقب)


«اپوزسیون» و نقش آن در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران (1)
«مرجع تقلید»؛ نماد «از خودبیگانگی»


اوراسیا؛امپراطوری روسیه و حکومت اسلامی ایران
گفتگو با »سیروس بهنام»


انتقاد به «خود» مان نیز!؟
گفتگو با کریم قصیم


به گفته ها و نوشته ها شک کنیم!


استبداد سیاسی؛ فرهنگ استبدادی، انسان استبدادزده
(مستبد و دیکتاتور چگونه ساخته می شود)

گفتگو با ناصر مهاجر


کشتار زندانیان سیاسی در سال 67؛ جنایت علیه بشریت
(در حاشیه کمپین «قتل عام 1988»)

گفتگو با رضا بنائی


رأی «مردم»، ارادۀ «آقا» و نگاه «ما»
(در حاشیه «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران)


جبهه واحد «چپ جهانی» و اسلامگرایان ارتجاعی
گفتگو با مازیار رازی


«تعهد» یا «تخصص»؟
در حاشیه همایش دو روزه لندن

گفتگو با حسن زادگان


انقلاب 1357؛ استقرار حاکمیت مذهبی، نقش نیروهای سیاسی
گفتگو با بهروز پرتو


بحران هویت
گفتگو با تقی روزبه


چرا «تاریخ» در ایران به اشکال تراژیک تکرار می شود؟
گفتگو با کوروش عرفانی


موقعیت چپ ایران در خارج کشور (2)
گفتگو با عباس (رضا) منصوران


موقعیت «چپ» در ایران و در خارج کشور(1)
گفتگو با عباس (رضا) منصوران


انشعاب و جدایی؛ واقعیتی اجتناب ناپذیر یا عارضه ای فرهنگی
گفتگو با فاتح شیخ


بهارانه
با اظهارنظرهایی از حنیف حیدرنژاد، سعید افشار


مصاحبه های سایت »گفت و گو» و رسانه های ایرانی
و در حاشیه؛ گفتگو با سیامک ستوده


بن بست«تلاش های ایرانیان» برای اتحاد؟!
(در حاشیه نشست پراگ)

گفتگو با حسین باقرزاده


اتهام زنی؛ هم تاکتیک، هم استراتژی
(در حاشیه ایران تریبونال)

گفتگو با یاسمین میظر


ایران تریبونال؛ دادگاه دوم
گفتگو با ایرج مصداقی


لیبی، سوریه... ایران (2)
گفتگو با مصطفی صابر


لیبی، سوریه... ایران؟
گفتگو با سیاوش دانشور


مقوله «نقد» در جامعه تبعیدی ایرانی
گفتگو با مسعود افتخاری


در حاشیه نشست پنج روزه
(آرزو می کنم، ای کاش برادرهایم برمی گشتند)

گفتگو با رویا رضائی جهرمی


ایران تریبونال؛ امیدها و ابهام ها
گفتگو با اردوان زیبرم


رسانه های همگانی ایرانی در خارج کشور
گفتگو با رضا مرزبان


مستند کردن؛ برّنده ترین سلاح
گفتگو با ناصر مهاجر


کارگران ایران و حکومت اسلامی
گفتگو با مهدی کوهستانی


سه زن
گفتگو با سه پناهندهٔ زن ایرانی


بهارانه؛ تأملی بر «بحران رابطه» در جامعه تبعیدی ایرانی
گفتگو با مسعود افتخاری


صرّاف های غیرمجاز ایرانی در بریتانیا


اتحاد و همکاری؛ ‌چگونه و با کدام نیروها؟
گفتگو با تقی روزبه


پوشه های خاک خورده(۵)
مافیای سیگار و تنباکو


پوشه‌ های خاک خورده (۴)
دروغ، توهم؛ بلای جان جامعه ایرانی


«چپ ضد امپریالیسم» ایرانی
گفت‌وگو با مسعود نقره‌کار


حمله نظامی به ایران؛ توهم یا واقعیت
گفتگو با حسین باقرزاده


پوشه های خاک خورده(۳)
تلّی از خاکستر- بیلان عملکرد فعالان سیاسی و اجتماعی


پوشه های خاک خورده (۲)
پخش مواد مخدر در بریتانیا- ردّ پای رژیم ایران


پوشه های خاک خورده (۱)
کالای تن- ویزای سفر به ایران


... لیبی، سوریه، ایران؟
گفتگو با فاتح شیخ


هولیگان های وطنی؛ خوان مخوف


زندان بود؛ جهنم بود بخدا / ازدواج برای گرفتن اقامت
گفتگو با «الهه»


فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی... (بخش دوم)
گفتکو با کوروش عرفانی


فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی؛ غلبه بر استبداد (بخش اول)
گفتگو با کوروش عرفانی


حکومت استبدادی، انسان جامعه استبدادی
گفتگو با کوروش عرفانی


چرا حکومت اسلامی در ایران(۳)
گفتگو با «زهره» و «آتوسا»


چرا حکومت اسلامی در ایران (۲)
گفتگو با مهدی فتاپور


چرا حکومت اسلامی در ایران؟
گفتگو با علی دروازه غاری


رخنه، نفوذ، جاسوسی (۲)
گفتگو با محمود خادمی


رخنه، نفوذ، جاسوسی
گفتگو با حیدر جهانگیری


چه نباید کرد... چه نباید می کردیم
گفت و گو با ایوب رحمانی


پناهجویان و پناهندگان ایرانی(بخش آخر)
گفتگو با محمد هُشی(وکیل امور پناهندگی)


پناهجویان و پناهندگان ایرانی (۲)
سه گفتگوی کوتاه شده


پناهجویان و پناهندگان ایرانی(۱)
گفت و گو با سعید آرمان


حقوق بشر
گفتگو با احمد باطبی


سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟
گفت‌وگو با کوروش عرفانی


سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟
گفتگو با عباس (رضا) منصوران


سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟
«پنج گفتگوی کوتاه شده»


سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟
گفتگو با رحمان حسین زاده


سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟
گفتگو با اسماعیل نوری علا


ما و دوگانگی‌های رفتاری‌مان
گفتگو با مسعود افتخاری


ترور، بمبگذاری، عملیات انتحاری
گفتگو با کوروش عرفانی


اغتشاش رسانه‌ای
گفتگو با ناصر کاخساز


کاسه ها زیر نیم کاسه است
گفتگو با م . ایل بیگی


حکومت اسلامی، امپریالیسم، چپ جهانی و مارکسیستها
گفتگو با حسن حسام


چپ سرنگونی طلب و مقوله آزادی بی قید و شرط بیان
گفتگو با شهاب برهان


تحرکات عوامل رژیم اسلامی در خارج (۳)
انتشار چهار گفتگوی کوتاه


تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج (۲)
تجربه هایی از: رضا منصوران، حیدر جهانگیری، رضا درویش


تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج کشور
گفتگو با حمید نوذری


عملیات انتحاری
گفتگو با کوروش طاهری


هوشیار باشیم؛ مرداد و شهریور ماه نزدیک است(۲)
گفتگو با مینا انتظاری


حکایت «ما» و جنبش های اجتماعی
گفتگو با تنی چند از فعالان «جنبش سبز» در انگلستان


سیاستمداران خطاکار، فرصت طلب، فاسد
گفتگو با مسعود افتخاری


هوشیار باشیم؛ مرداد و شهریور ماه نزدیک است!
گفتگو با بابک یزدی


مشتی که نمونه خروار است
گفتگو با«پروانه» (از همسران جانباخته)


کارگر؛ طبقه کارگر و خیزشهای اخیر در ایران
گفتگو با ایوب رحمانی


تریبیونال بین المللی
گفتگو با لیلا قلعه بانی


سرکوب شان کنید!
گفتگو با حمید تقوایی


ما گوش شنوا نداشتیم
گفتگو با الهه پناهی


خودکشی ...
گفتگو با علی فرمانده


تو مثل«ما» مباش!
گفتگو با کوروش عرفانی


«تحلیل» تان چیست؟!
گفتگو با ایرج مصداقی


شما را چه می‌شود؟
گفتگو با فرهنگ قاسمی


چه چیزی را نمی دانستیم؟
با اظهار نظرهایی از: مهدی اصلانی، علی فرمانده، بیژن نیابتی، ی صفایی


۲۲ بهمن و پاره ای حرفهای دیگر
گفتگو با البرز فتحی


بیست و دوم بهمن امسال
گفتگو با محمد امینی


تروریست؟!
گفتگو با کوروش مدرسی


چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۴)
گفتگو با مسعود نقره کار


باید دید و فراموش نکرد!
گفتگو با «شهلا»


چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است (۳)
گفتگو با رضا منصوران


چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است؟(۲)
گفتگو با علی اشرافی


چرا«جمهوری» اسلامی ایران سی سال در قدرت است؟
گفتگو با رامین کامران


سایه های همراه (به بهانه انتشار سایه های همراه)
گفتگو با حسن فخّاری


آغاز شکنجه در زندانهای رژیم اسلامی
گفتگو با حمید اشتری و ایرج مصداقی


گردهمایی هانوفر
گفتگو با مژده ارسی


گپ و گفت دو همکار
گفتگو با سعید افشار (رادیو همبستگی)


«سخنرانی» نکن... با من حرف بزن
گفتگو با شهاب شکوهی


«انتخابات»، مردم...(۷)
(حلقه مفقوده)

گفتگو با «سودابه» و«حسن زنده دل»


«انتخابات»، مردم...(۶)
(فاز سوم کودتا، اعتراف گیری)

گفتگو با سودابه اردوان


«انتخابات»، مردم...(۵)
گفتگو با تقی روزبه


«انتخابات»، مردم...(۴)
گفتگو با رضا سمیعی(حرکت سبزها)


«انتخابات»، مردم...(۳)
گفتگو با سیاوش عبقری


«انتخابات»، مردم...(۲)
گفتگو با حسین باقرزاده


«انتخابات»، مردم...؟!
گفتگو با فاتح شیخ
و نظرخواهی از زنان پناهجوی ایرانی


پناهجویان موج سوم
گفتگو با علی شیرازی (مدیر داخلی کانون ایرانیان لندن)


رسانه
به همراه اظهارنظر رسانه های«انتگراسیون»، «پژواک ایران»، «سینمای آزاد»، «ایران تریبون»، «شورای کار»


گردهمایی هانوفر...
گفتگو با محمود خلیلی


سی سال گذشت
گفت‌وگو با یاسمین میظر


مسیح پاسخ همه چیز را داده!
گفت‌وگو با«مریم»


«کانون روزنامه‌نگاران و نویسندگان برای آزادی»
گفت‌و گو با بهروز سورن


تخریب مزار جانباختگان...حکایت«ما»و دیگران
گفت‌وگو با ناصر مهاجر


همسران جان‌باختگان...
گفت‌وگو با گلرخ جهانگیری


من کماکان«گفت‌وگو» می‌کنم!
(و کانون ۶۷ را زیر نظر دارم)


مراسم لندن، موج سوم گردهمایی‌ها
گفت‌وگو با منیره برادران


سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق
گفتگو با بیژن نیابتی


اگر می‌ماندم، قصاص می‌شدم
گفتگو با زنی آواره


صدای من هم شکست
گفتگو با «مهناز»؛ از زندانیان واحد مسکونی


بازخوانی و دادخواهی؛ امید یا آرزو
گفتگو با شکوفه‌ منتظری


«مادران خاوران» گزینه‌ای سیاسی یا انتخابی حقوق بشری
گفتگو با ناصر مهاجر


«شب از ستارگان روشن است»
گفتگو با شهرزاد اَرشدی و مهرداد


به بهانۀ قمر...
گفتگو با گیسو شاکری


دوزخ روی زمین
گفتگو با ایرج مصداقی


گریز در آینه‌های تاریک
گپی دوستانه با مجید خوشدل


سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر
گفتگو با ستار لقایی


بهارانه
پرسش‌هایی «خود»مانی با پروانه سلطانی و بهرام رحمانی


«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (3)
گفتگو با حسن فخاری


«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (2)
من همان امیر حسین فتانت «دوست» کرامت دانشیان هستم!
گفتگو با ناصر زراعتی


ایرانیان لندن، پشتیبان دانشجویان دربند
با اظهار نظرهایی از: جمال کمانگر، علی دماوندی، حسن زنده دل یدالله خسروشاهی، ایوب رحمانی


«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله
گفتگو با رضا (عباس) منصوران


کدام «دستها از مردم ایران کوتاه»؟
گفتگو با تراب ثالث


میکونوس
گفتگو با جمشید گلمکانی
(تهیه کننده و کارگردان فیلم)*


«انتخابات آزاد، سالم و عادلانه» در ایران اسلامی!؟
گفتگو با بیژن مهر (جبهه‌ی ملّی ایران ـ امریکا)


چه خبر از کردستان؟
گفتگو با رحمت فاتحی


جنده، جاکش... ج. اسلامی
گفتگویی که نباید منتشر شود


حمله نظامی به ایران؛ توهم یا واقعیّت
گفتگو با محمد پروین


گردهمایی کلن: تکرار گذشته یا گامی به سوی آینده
گفتگو با مژده ارسی


عراق ویران
گفتگو با یاسمین میظر


شبکه‌های رژیم اسلامی در خارج از کشور
گفتگو با حسن داعی


نهادهای پناهند گی ایرانی و مقوله‌ی تبعید
گفتگو با مدیران داخلی جامعه‌ی ایرانیان لندن
و
کانون ایرانیان لندن


به بهانه‌ی تحصن لندن
گفتگو با حسن جداری و خانم ملک


به استقبال گردهمایی زندانیان سیاسی در شهر کلن
گفتگو با «مرجان افتخاری»


سنگ را باید تجربه کرد!
گفتگو با «نسیم»


پشیمان نیستید؟
گفتگو با سعید آرمان «حزب حکمتیست»


هنوز هم با یک لبخند دلم می‌رود!
گپی با اسماعیل خویی


چپ ضد امپریالیست، چپ کارگری... تحلیل یا شعار
گفتگو با بهرام رحمانی


زنان، جوانان، کارگران و جایگاه اندیشمندان ایرانی
گفتگو با «خانمی جوان»


گردهمایی سراسری کشتار زندانیان سیاسی
گفتگو با «همایون ایوانی»


روز زن را بهت تبریک می‌گم!
گفت‌وگو با «مژده»


دو کارزار در یک سال
گفت‌وگو با آذر درخشان


آخیش . . . راحت شدم!
گفتگو با «مهدی اصلانی»


غریبه‌ای به نام کتاب
گفتگو با «رضا منصوران»


زندان عادل‌آباد؛ تاولی چرکین، کتابی ناگشوده...
گفتگو با «عادل‌آباد»


این بار خودش آمده بود!
گفتگو با پروانه‌ی سلطانی


چهره بنمای!
با اظهار نظرهایی از: احمد موسوی، مهدی اصلانی، مینو همیلی و...
و گفتگو با ایرج مصداقی


شب به خیر رفیق!
گفتگو با رضا غفاری


رسانه‌های ایرانی
گفتگو با همکاران رادیو برابری و هبستگی، رادیو رسا
و سایت‌های دیدگاه و گزارشگران


مراسم بزرگداشت زندانیان سیاسی (در سال جاری)
«گفتگو با میهن روستا»


همسایگان تنهای ما
«گفتگو با مهرداد درویش‌پور»


پس از بی‌هوشی، چهل و هشت ساعت به او تجاوز می‌کنند!


شما یک اصل دموکراتیک بیاورید که آدم مجبور باشد به همه‌ی سؤالها جواب دهد
«در حاشیه‌ی جلسه‌ی سخنرانی اکبر گنجی در لندن»


فراموش کرده‌ایم...
«گفتگو با شهرنوش پارسی پور»


زندانی سیاسی «آزاد» باید گردد!
گفتگو با محمود خلیلی «گفتگوهای زندان»


تواب
گفتگو با شهاب شکوهی «زندانی سیاسی دو نظام»


خارجی‌های مادر... راسیست
«گفتگو با رضا»


شعر زندان و پاره‌ای حرف‌های دیگر
«در گفتگو با ایرج مصداقی»


ازدواج به قصد گرفتن اقامت
گفتگو با «شبنم»


کارزار «زنان»... کار زار «مردان»؟!
«گفتگو با آذر درخشان»


اوضاع بهتر می‌شود؟
«گفتگو با کوروش عرفانی»


اتم و دیدگاه‌های مردم


اخلاق سیاسی


چهارپازل، سه بازیگر، دو دیدگاه، یک حرکت اشتباه، کیش... مات
«گفتگو با محمدرضا شالگونی»


کارزار چهار روزۀ زنان
گفتگو با یاسمین میظر


مرغ سحر ناله سر کن
«گفتگو با سحر»


اسکوات*، مستی، شعر، نشئگی... و دیگر هیچ!
«گفتگو با نسیم»


درختی که به خاطر می‌آورد
گفتگو با مسعود رئوف ـ سینماگر ایرانی


شاکیان تاریخ چه می‌گویند؟
پای درد دل فرزندان اعدامی


روایتی از زندان و پرسش‌های جوانان
«در گفتگو با احمد موسوی»


جمهوری مشروطه؟ !
در حاشیۀ نشست برلین «گفتگو با حسین باقرزاده»


مروری بر روایت‌های زندان
در گفتگو با ناصر مهاجر


اعتیاد و دریچه دوربین - گفتگو با مریم اشرافی


انشعاب، جدایی و ...
در گفتگو با محمد فتاحی (حکمتیست)


چه شد ... چرا این‌چنین شد؟
در گفتگو با محمدرضا شالگونی، پیرامون «انتخابات» اخیر ایران


«انتخابات» ایران، مردم و نیروهای سیاسی


گفتگو با یدالله خسروشاهی


روایتی از مرگ زهرا کاظمی


گفتگو با جوانی تنها


گفتگو با گیسو شاکری


گفتگو با لیلا قرایی


گفتگو با شادی


گفتگو با ایرج مصداقی، نویسنده‌ی کتاب «نه زیستن نه مرگ»


گفتگو با جوانان


نتیجه‌ی نظرخواهی از مردم و نیروهای سیاسی در مورد حمله‌ی نظامی امریکا به ایران


گفتگو با مهرداد درویش پور


گفتگو با نیلوفر بیضایی، نویسنده و کارگردان تأتر


سلاح اتمی ... حمله‌ی نظامی ... و دیگر هیچ!
گفتگو با محمد رضا شالگونی و یاسمین میظر


اين‌بار برای مردم ايران چه آشی پخته‌ايد؟
گفتگو با مهرداد خوانساری «سازمان مشروطه‌خواهان ايران (خط مقدم)»


به استقبال کتاب «نه‌ زیستن نه مرگ»


«بازگشت» بی بازگشت؟
مروری بر موضوع بازگشت پناهندگان سیاسی به ایران


پرسه‌ای در کوچه‌های تبعید


 
 

بازچاپ مطالب سایت «گفت‌وگو» با ذکر منبع آزاد است.   /  [www.goftogoo.net] [Contact:goftogoo.info@gmail.com] [© GoftoGoo Dot Net 2005]